نتایج جستجو برای عبارت :

وجدان هستی

حتما برای شما هم پیش آمده کاری کنید و بعد دچار عذاب وجدان شوید. گویی دائم در دلتان رخت می‌شویند و نمی‌دانید چه باید بکنید. عذاب وجدان از کوتاهی کردن در مورد انجام کارها و یا احساس مسئولیت نشأت می‌گیرد و اگر تداوم یابد به اضطراب و افسردگی ختم می‌شود. گذشته‌ها گذشته و خیلی چیزها را نمی‌توان تغییر داد یا اصلاح کرد پس چطور با خودمان کنار بیاییم؟ آیا مرهمی برای کاهش درد عذاب وجدان وجود دارد؟ عذاب وجدان می‌تواند در بسیاری مواقع مفید باشد و اف
از آدم‌هایی که توی کارشون وجدان دارن، خوشم میاد. درست مثل استاد بانک . که گفت من باید تا فلان قسمت درس بدم و در جواب کسایی که گفتن ما راضی هستیم اگرم تا اون قسمت درس ندین، گفت برام مهم نیست اینجور رضایت! 
و یهو یادم افتاد و فکر کردم چه با وجدان!
 
پ.ن: و خودمو سرزنش نمیکنم بابت این رعایت نکردن فاصله و نیم فاصله و فلان. چون اینجا یه خونه‌اس؛ خونه‌امه و میخوام توی خونه‌ام نیم فاصله رعایت نکنم و حتی فاصله و میخوام ی جور باشه انگار شلوار راحتی پامه
یه چند روزیه عذاب وجدان گرفتم که چرا انقدر پست های به درد نخور و به اصطلاح زرد تو وبلاگ منتشر میکنم، چرا پست هام جنبۀ آگاهی و اعتقادی و معرفتی نداره!؟ خیلی اذیتم میکنه! از اون طرف جالبه که این پست های زرد هم طرفدار دارن!از این به بعد سعی میکنم حق وبلاگ نویسی رو درست ادا کنم! به نظر شما پست های قبلی رو پاک کنم یا بذارم بمونه!؟
وجدان کاری

وجدان کاری عاملی است که باعث ایجاد نظم در کار و حس انجام وظیفه در افراد می‌شود.توجه
به مفهوم وجدان کاری در سازمانها، توجه به اخلاق و روابط انسانی است؛ زیرا
اخلاق، تعهد ایجاد می‌کند و باعث می‌شود، افراد نسبت به وظایف و رفتار
شغلی خود به بهترین شکل و بدون وجود عامل کنترل خارجی حساس باشند.وجود وجدان کاری در یک سازمان باعث افزایش سطح بهره‌وری، تحقق توسعهٔ پایدار، تحول فرهنگی انسان، ثبات مدیریت ونظم اقتصادی می‌گردد.عوامل متعدد
لعنتیعذاب وجدان دارم
خانوادم خسته شدن.
و من دلم نمیخواد برای اینکه خودم خوش باشم یا جایی باشم که دلم میخواد ، اونا به زحمت بیفتن
مادامی که لذت من در گرو اذیت شدن اوناست نمیخوامش
دو راه دارم.یا خودم کامل مسئولیتش رو بپذیرم.یا برم.
دچار حس عذاب وجدان همیشگی ام شدم .که وقتی با یه نفر جزو محدوده دوست داشتنی هام دعوا می کنم، حتی وقتایی که تقصیر من نیست، یا به خودم برای عصبانی شدن حق میدم، باز هم بعدش عذاب وجدان می گیرم و فکر می کنم امروز آخرین روز دنیاست و ممکنه یکی بمیره در حالی که من باهاش قهر بودم یا دلش رو شکستم. دارم موزیک گوش میدم و بعدش میخوام با ناهار و هله هوله خودم رو خفه کنم.
بعضی وقتا آدم توی یه لحظه یه کاری رو که باید بکنه رو نمیکنه یا یه کاری رو که نباید بکنه رو میکنه که باعث میشه برای یه روز، یه هفته، یه ماه، یه سال یا شاید هم برای یه عمر دچار عذاب وجدان بشه. یعنی انجام دادن یا انجام ندادن کاری که شاید خیلی هم سخت نباشه باعث ایجاد ناراحتی و غم میشه. چقدر خوب میشد آدم تو هر لحظه فکر کنه که آیا تصمیمی که می‌گیره منجر به پشیمونی‌ش در آینده میشه یا نه؟
البته تو بعضی موارد نتیجه‌ی تصمیم‌گیری واضح و مشخص نیست؛ تو اون
به نام انسانیت
امروزجمعه ۱۳۹۸.۰۳.۱۰
وجدان صادق
زندگی یعنی آرامش، آرامش با یه وجدان آروم بدست میاد، وجدان آروم نتیجه ی صداقت و درستکاری هست و کل این زنجیره از تو یه آدم خوب توی یک زندگی آروم و خوب میسازه؛
یک پسر و دختر کوچیک مشغول بازی با هم بودن، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه رو به دختر داد
سلام دوستان عزیز.من گفتم دیگه با شما خودمونی شم،یه لقب بره خودم انتخاب کنم!!از این به بعد همه من رو نارگیل صدا بزنید.وجی:سیاهه نارگیله!!هر هر نمکدون!وجی:تازه کجاشو دیدی!!دوستان این وجی هستش.تازه اومده اینجا.وجی:این دروغ میگه یک!اینجا خونه منه دو!اسم من وجدان هستش نه وجی سه!شما اگه انقدر ور نمیزدی من اسمت رو نمیزاشتم وجی.من کتاب زبان وجدان ها رو خوندم.وجی تو فرهنگ اصیل وجدان ها به معنای وجدانی است که خیلی پیش ازحد ور میزنند.وجی:توهم با این اسم ا
امروزه متاسفانه زندان ها از تعداد زیادی مجرم و متهم پرشده است و هرکدام بخاطر یک علت نابهنجاری که فرد را فرا گرفته است به زندان افتاده اند.
در اولین نگاه هر شخصی که دزدی میکند شما میگویید حتما وجدان نداشته که این کار را کرده،بله درست است وجدان یکی از عوامل بازدارنده از هرکار اشتباه و نابهنجار است که شخص را از کارنابهنجار بازمی دارد اما یک عامل دیگه ای هم هست که ممکن است حتی از وجدان هم قوی ترباشد وآن عدم توانایی تامین نیازهای ضروری خانواده اس
هرچی داشته باشیم و هرچی که میلم بکشه و بتونم بخورم، غنیمته! حالا غذای رستورانِ دانشگاه باشه یا پفک یا غذای مامان پز...
ولی عذاب وجدان داره میکشتم...! همش تو ذهنم رژیم های بارداری و توصیه های غذایی طب سنتی و جدید و اسلامی میاد... :(
خدایا قول میدم خوب بشم از ماه ۴... اون موقع که بتونم درست غذا بپزم و بخورم... میشه الان مسامحتا تاثیر نداشته باشه...؟ :(
سلام
شما که هرکاری دوست دارید انجام میدید،خوب چرا رو بعضی موضوعات اصرار دارید که کنار گذشته بشه،بخاطر اینکه خودتون میدونید اشتباه میکنید،بخاطر ساکت کردند درد عذاب وجدان تون دست به هر کاری میزنید...چطور تو شهر های مرزی شهید میدهند کسی صداش هم در نمیاد،اون قدر خوشی دارید،درد واقعی مردم براتون اهمیتی نداره...برا سیل زده و ها زلزله زاده ها همین یه عده مسلمان که اشک میریزنند برا امام حسین ع جمع شدند ،شما از که از تفریحت نزدی...
پاورپوینت روابط کار در سازمان
دانلود پاورپوینت با موضوع روابط کار در سازمان، در قالب ppt و در 37 اسلاید، قابل ویرایش. بخشی از متن پاورپوینت: وجدان کاری : مفاهیم متفاوتی در ابعاد روان شناختی وجدان مطرح شده است . برخی وجدان را به معنای آگاهی از اندیشه پنهانی انسانی دانسته اند . گ
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
 دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجوانمردانه 
خانه ی دل را ویران می کنند، بیش از ویران
+خب اصال من بلد نیستم چطور دوست پیدا کنم.
-من بهت یاد می دم اصال چندا از رفیقای خودمو بهت پیشنهاد می کنم. از اون چشم رنگیا
+من سنمم کمه ؛ اعصابم نمیکشه؛..... نمی دونم به کی اعتماد کنم ،.......... اصال نمی دونم باید چیکار کنم.
-تو کارت نباشه من هر چی گفتم انجام بده . فعال از وجود من استفاده کن ؛ پاشو بریم.......... پاشو........
وجدان:چی شد ؛ حداقل میزاشتی پسرای دیگه بهش نزدیک نشن !! آخه تو مردی!
تو داداشی اون بودی ........بعد ؛ االن شدی الشی..............
چیه؟ طلبکاری؟ چون که
اشتباه و خطا بخش بلامنازعه ی زندگی هستند .
نمیشه بدون خطا و اشتباه رشد کرد و به واقعیت زندگی نزدیک شد .
حذف هر انچه که روند طبیعی زندگیه باعث میشه ما درجا بزنیم مثل دروع ناخواسته؛ خطا و اشتباهات و ...
آدمی که هرگز اشتباه نکنه یعنی هیچوقت هیچ کاری نکرده !
آدمی که هرگز خواسته و ناخواسته دروغ نگفته یعنی وجود خارجی نداره یا خیلی زود از زندگی حذف شده !
روح وحشی
+وجدان کمک میکنه به سلامت از خطا و اشتباه بسوی واقعیت عبور کنی .
وجدان کمک میکنه از دروغ عمدی
آنان که از اتفاقات ناگوار زندگی خود چیزی نمی‌آموزند، وجدان هستی را مجبور می‌کنند تا آن اتفاقات را تا آنجا که نیاز باشد تکرار کند تا به فرد آن چیزی را که آن اتفاقات ناگوار می‌ خواهند آموزش دهند، یاد بگیرد.
آنچه که انکار می‌کنید، شما را شکست می‌ دهد. آنچه که قبول می‌کنید، شما را تغییر می‌دهد.
زندگى و انسان زیستن
کارل گوستاو یونگ
وجدان کاری و
عوامل موثر بر آن در صنایع پتروشیمی کشور که هم به لحاظ ساختاری و هم از
بعد نیروی انسانی، در زمره سازمان‏‌‌های مدرن می‌باشند بررسی و تحلیل شده
است.همبستگی مثبت و معنی دار سطح وجدان کار با شیوه مدیریت مشارکتی و
تفویضی، تناسب شغلی، احساس رضایت درون سازمانی، احساس مثبت وجود عدالت
سازمانی و سطح تخصص کارکنان و همچنین همبستگی منفی و معنی دار سطح وجدان
کار به ویژه ابعاد رفتاری آن با سن و سابقه کار کارکنان از نتایج مهم این
پژوهش اس
می‌بینی بی پولی داره چه بلایی سرم میاره؟ 
دیروز از نمایشگاه 9 تا کتاب خریدم و دارم له له میزنم برای اینکه بخونمشون اما یه جای کار میلنگه نمیتونم رو متن تمرکز کنم عذاب وجدان میاد سراغم که جای دنبال کار گشتن نشستی کتاب میخونی؟ پس اوف بر تو! 
همین حالت وقتیه که میخوام طراحی کنم و برم سراغ هنر دوباره یه عذاب وجدان که نشستی چی سرهم میکنی؟ به چه دردت میخوره؟ ازش پول درمیاد؟ نه؟ پس اوف بر تو!
شاید مجبور شم برم آزمایشگاه ها رو بگردم دنبال کار و نه ها ب
#فیلم #فرشتگان_قصابکارگردان: سهیل سلیمیمحصول: ایرانزمان: ۸۵ دقیقهرده سنی: ۱۴+
این فیلم را با وجدان‌ها می‌بینند!بی‌وجدان‌ها در مقابلش سکوت می‌کنند!هرکس آدم است، فقط آدم... تا ابد با مسببین ساخت این فیلم می‌جنگد!مدیونی اگر میتوانی، آن را نشان دختران و پسران ایران ندهی!مدیونی اگر میتوانی فیلم را به هر زبان دنیا ترجمه کنی و ترجمه نکنی.راستی چرا پرچم_ آتش_ مرگ؟
لینک دانلود مستقیم با حجم ۵۲۲ مگابایت:
https://b2n.ir/292463
لینک پخش آنلاین با کیفیت ۳۲۰ :
http
هوش بالایی نمی خواهد که بفهمیم منظور از "مردم ایران" گروه چند صد نفری هستند که به سربازشهید وطن(شهید سلیمانی) توهین می کنند یا "مردمی" که در تشییع این سرباز وطن شرکت داشتند!
کاری با ترامپ و نخست وزیر انگلیس  و دشمنان قسم خورده ی ایران ندارم، اما اگر کسی منظور از (مردم ایران) را نمی فهمد،به انصاف، وجدان و شرافت خود رجوع کند و اگر باز هم نفهمید قطعاصاحب انصاف ،وجدان شرافت نیست!
سلام
دارم از عذاب وجدان می میرم، من پسری 19 ساله هستم، همه منو به چشم یه بچه مذهبی می بینند، اصولا آدم تنهایی هستم و با هیچ دختری هم تا خالا نبودم. 
چند وقت بود فشار جنسی خیلی اذبتم میکرد به خودارضایی اعتیاد پیدا کردم، سعی کردم ترک کنم ولی نشد، بعد توی اینستاگرام با یه خانمی آشنا شدم که پول می گرفت و رابطه جنسی ... و آدرس مکان می داد یه لحظه شیطان اغفالم کرد پول رو ریختم به حسابش و اونم آدرس رو داد که من برم، ولی خیلی عذاب وجدان گرفتم از شهدا و اما
آنها که سیاست را بیش از حد داغ یا سرد می‌کنند وجدان‌های انسانی را می‌سوزانند و صحنه را مملو از شیادی و شر و خصومت و آلودگی می‌کنند. سیاست مهم است، اما عرصه تنازع حق و باطل نیست، میدان بازی منافع و موازنه صرف قدرت هم نیست، میدان مصالح عمومی است. همیشه باید خردمندانه به بهبود آن اندیشید. به بهبود آن هم نمی‌توان اندیشید مگر آنکه وجدان جامعه و فرد بیدار و ناظر باشد. در جامعه ما کسانی به نام دین، سیاست را داغ می‌کنند آنها عرصه تنازع حق و باطل سا
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را 
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست                                            
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
 دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجو
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را 
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست                                            
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
 دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجو
 نفس لوّامه: لَوْم: ملامت و سرزنش کے معنی میں بے اور نفس لومہ انسان کے اپنے آپ کو ملامت کرنا اس نسبت سے کہ جو برائی اس نے انجام دیا ھے اس وجہ سے اپنے آپ کو سرزنش اور ملامت کا مستحق سمجھتا ھے پس‏  نفس لوامه- یا حالت ملامتگرى و بیدارى وجدان  انسان_ اور انسان کا اپنے کئے سے آگاہ ھونا ھے که انسان سے اگر کوئی برائی سرزد ھوجایے تو اسکا اپنا وجدان؛ اسکا اپنا ضمیر اسے سرزنش کرتاھے اور اسکا وجدان اسے تنبیہ کردیتا ھے اور اس کے اپنے بارے میں فیصلہ کردیتاھ
پینوکیوی عزیز
راستش را بخواهی اولین نفری نبودی که در کنکاش مغزم برای پیدا کردن کسی که مورد خطاب نامه ام قرار میگیرد انتخاب شدی..
اما اقتضای این روزها
آدم ها
آدم هایی با جلد زیبای انسانیت و درونی مثل روباه مکار و گربه نره باعث انتخابت شد
خوب میشناسیشان نه؟
چند بار فریبشان را خوردی؟
الان با شنیدن نامشان چه حسی پیدا میکنی؟

 ببینم..حال و روز دماغت چطور است..
بزرگ و بزرگ تر میشود؟
به شغل شریف دروغگویی مشغولی هنوز؟؟
شیرین ترین لحظه برای من وقتی تما
این روزها درگیر یه اتفاق مهم هستیم که به امید خدا باعث گشایش مالی خوبی خواهد شد برامون.دلم میخواست اینجا بگم و به اشتراک بزارم ولی از اونجایی که باید یه پست رمزدار بنویسم، معلوم نیست کی فرصت بشه.
امروز صبح خانوم معلم دخترک جلسه آموزشی گذاشته بود و من چون شرایطم جور نبود نرفتم.جز این، دوتا کار مهم دیگه هم داشتم و باید میرفتم که تصمیم گرفتم نرم تا ظهر که میم میاد.عذاب وجدان هم دارم زیاد، ولی هرچی فک میکنم در توانم نیست.دیروز از صبح زود تا آخرشب
دو تا سوال پیش میاد:
اولا چه چیزی تعیین کنندهء دوستی و دشمنی آدم ها با ماست؟ تصورات ما دربارهء آنها یا رفتارهای خودشان؟ با در نظر گرفتن اینکه تصورات ما می تونه اشتباه باشه می تونه تحت تاثیر اطلاعات غلط محیط یا بی توجهی خودمون باشه. 
 ثانیا این رفتاری که با ما کردند مسلمان با مسلمان میکنه؟ من هیچی؛ اگر انسانند لابد وجدان دارند، اگر مسلمانند لابد خدا و دین دارند، آیا وجدان انسانی یا خدای مسلمانها گفته بود حق دارند با مسلمان دیگری نه، با آدم دی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی
محمد بن علی ظهیری سمرقندی در کتاب سندبادنامه داستانی از رفاقت پیرزن و هدهدی نقل میکند،که هد هد با همه زیرکی و تذکر پیرزن در دام کودکان گرفتار میشود و با کمک پیرزن نجات می یابد و این اتفاق را به قسمت و سرنوشت ربط میدهد
و پیرزن خیلی زیبا در جواب او و همه معتقدان به سرنوشت و قسمت می گوید
((قسمت و سرنوشت بهانه انسانهای تنبل و خطاکار است تا وجدان خود را آسوده سازند
آنچه رخ میدهد نتیجه رفتار خودمان است،
ا
امشب خواب عجیبی دیدم،خوابی که شدیدا فکرمو مشغول کرده و از وقتی بیدار شدم نمیتونم از فکرم بیرون بندازمش...خواب راجب کسی بود که قبلا تو زندگیم بود و دیگه نیست،یجورایی میخواست بهم بفهمونه هنوز تو فکرمه و این یکم اذیتم میکنه،میخواستم به خودش پیام بدم و بپرسم...ولی نه!حتی تو خواب هم پسش زدم...باخودم عهد بستم که دیگه این اشتباهو نکنم ولی عذاب وجدان چسبیده از یقه م و ولم نمیکنه،اصلا نمیدونم برا چی عذاب وجدان دارم؟برا کسی که خودش رفته؟یا انجام کاری ک
+خب اصلا من بلد نیستم چطور دوست پیدا کنم. 
-من بهت یاد می دم اصلا..... چندا از رفیقای خودمو بهت پیشنهاد می کنم. از اون چشم رنگیا 
+من سنمم کمه ؛ اعصابم نمیکشه؛..... نمی دونم به کی اعتماد کنم ،.......... اصلا نمی دونم باید چیکار کنم. 
-تو کارت نباشه من هر چی گفتم انجام بده . فعلا از وجود من استفاده کن ؛ پاشو بریم.......... پاشو........ 

وجدان:چی شد ؛ حداقل میزاشتی پسرای دیگه بهش نزدیک نشن !! آخه تو مردی! 
تو داداشی اون بودی ........بعد ؛ الان شدی لاشی اون.............. 
چیه؟ طل
  
  اسراییل باید از صحنه ی روزگار مَحو شود .
                                                            امام خمینی ( ر ه )
  به حمایت از کودکانِ مظلومِ فلسطین  :
 
              
                    یاس هایِ پَر پَرِ غَزه
 
   کودکِ غَزه به ناحق ، تا به خون غلتیده است .
 
   مُدّعیانِ حقوقِ کودکان ،
 
   وجدان کجاست ؟
 
   آتشِ ظلم و ستم ، تا بیکرانها را گرفت ،
 
   غیرت و عِرقِ مسلمانی ، کجاست ؟
 
   فرض کن ، این کودکِ غَزه ،
 
   دقیقا ، کودکِ دلبندِ توست ،
 
   و
از گروه‌ خانوادگی‌ای که توش حرفایی میزدن که به عنوآن یه بچه ۱۷ ساله اذیت میشدم اومدم بیرون و دختر عمم هنوز قهره.عه خب به من چه میخواستین حرفای ناراحت‌کننده نزنین.حالا به‌طرز احمقانه‌ای عذاب وجدان گرفتم.کاش پاکش نمی‌کردم.
هربار روی خاکش آب می ریزم عذاب وجدان میگیرم که با اراده خودم پروسه تجزیه جسم عزیزترین آدم زندگیم رو تسریع میکنم. فکرش هم دردناکه که من فقط میتونم غمگین باشم در برابر از دست دادنش... مگه ممکنه بشه ما از هم جدا باشیم؟ چه امکان رذیلانه ای.
خدایا به قلبمون نگاه کن و آرزوهامون را برآورده کن.. خدایا آدم های درست و خدایی و با وجدان و اهل اعمال حلال سر راه من و خانواده ام بذار
خدایا فرصت های خوب پیش رومون قرار بده
خدایا از صدام خسته نشدی که اینهمه صدات میزنم و جوابی نمیدی
صبح میخواستم برم بیرون اسنپ گرفتم، هزینه ش شد 2500. منم توی کیفم فقط ده تومنی داشتم. به مقصد که رسیدم و خواستم حساب کنم گفت خرد ندارم. یه قنادی اونجا بود که راننده گفت برم ازش پول خرد بگیرم. منم پیاده شدم و رفتم اما گفت فقط میتونه دو تا پنج تومنی بهم بده!
دوباره برگشتم به راننده گفتم که اینجوره و فلان، الان آنلاین پرداخت میکنم گفت باشه. اما وقتی پرداخت آنلاین رو زدم گفت امکان تغییر نحوه ی پرداخت نیست، راننده گفت عه اره اخه لغوش کردم دیگه -_-
گفتم خب
+ یک طوری اینترنت زود به زود ته میکشه که بی عذاب وجدان حتی نمیشه ساندکلاود رو پلی کرد. همون اینترنت دائمِ افتان و خیزان و لخ لخ کنان بهتر بود شاید. 
+ نیمه شب دیشب به این فکر رسیدم که ترجیح میدم زشتی‌هام بریزه تو صورتم تا تو قلبم. اینجوری بیشتر سعی میکنم زیبا باشم. 
 
 
خیلیم عذاب وجدان بابت اشتباهات خوب نیست!
اینکه بذاری هی بهت یاداوری کنن اشتباه کردی!
و باز هی خودت به خودت بگی...
مگه قراره هیچ وقت اشتباه نکنیم؟؟
تازه بهتره بعدشم یکم با ادمایی بپرین که همون اشتباهو دارن
فقط نباید تکرار بشه همین
اینکه تا الان بیدارم یه‌کم غیرطبیعیه. ولی دارم تمرین می‌کنم واسه هر کاری عذاب وجدان نگیرم. اگه من دارم کار اشتباهی انجام میدم و می‌دونمم که اشتباهه، پس باید ترکش کنم. اگه ترکش نمی‌کنم پس حتما لذتی داره و بهتره لذتشو کوفت نکنم واسه خودم :)))
فعلا مرز داره، یعنی نمی‌تونم به خودم اجازه بدم که واسه گناه هم عذاب وجدان نگیرم. امیدوارم این مرز شل یا برداشته نشه.
انگار یکی همه‌ش بهم گفته باشه هیس، ساکت، آروم، امشب تو نماز مغرب یهو یادم اومد می‌تون
امشب یه حرکت گروهی عظیم رو که تیم براش  ۲۰ روز  زحمت کشیده بودو نابود کردم :((((((
و الان نمیدونم چه کار باید بکنم 
حس قاتل بودن دارم قاتله یه نحزت 
نمیدونم واقعن و فقط ناراحتم  بد ترش اونجاس که حتی تنبیه هم نمیشم و در عذاب وجدان خواهم سوخت 
 
مشکل از فهم نیست...
مشکل از اونجایی آب میخوره که نمیتونی مطابق فهمت عمل کنی
چون نفست گیره، دلش میخواد این کارو بکنه، پس صدای عقل و وجدان رو خفه میکنه و ادامه میده
بعدش...
بعدش گیر میفته بین همون عقل و فهم و نفس!!
زیبا نیست؟!
 
 
گفتم امروز نخوابم باز...
زیر بارون رفتیم بیرون که دوستم برای خانواده اش سوغاتی بخره...
و حاصلش شد: یه کیف زشت....دامن...کاور موبایل...یه لباس سنتی بچه...یه سوغاتی سنتی...
طبق معمول عذاب وجدان بعد از خرید و تصمیم به خرید نرفتن تا زمان خانه رفتن...
 پ.ن. من باز دلم برات تنگ شده...
انسان دادگرا، در پی معشوق یکسره عنان به دست دل نمی سپارد؛
می کوشد خواهش وجدان را در قالبی معقول بریزد و روش کار خود را قانونمند سازد...
احساس عدالت، شاهین فکر را  به سوی خود می کشد و هدف را تعیین می کند.
حقوقدان باید آنچه را به اشراق دریافته با منطق مرسوم حقوقی اثبات کند و به قانونگذار نسبت دهد.
دکتر ناصر کاتوزیان
مواد لازم برای پست گذاشتن در وبلاگ:
۱. ددلاین 
۲. هندزفری و رادیو پیام
۳. لیوان لیوان چای و باچی
۴. یک درامای کره‌ای در حال پخش استاپ خورده در پس‌زمینه
۵. استرس
۶. عذاب وجدان
* باچی : هر آن چیزیست که برای لذت‌بخش‌تر کردن چای با آن تناول می‌شود. 
سلام به دوستان عزیز خانواده برتر
دوستان من عذاب وجدان شدیدی میگیرم وقتی خاستگاری رو رد میکنم، و همه ش ذهنم این رو تکرار میکنه که این شخص از طرف خدا بود، جواب دعاهات بود، ولی تو ردش کردی، دیگه خدا بهت کاری نداره و کسی رو نمیفرسته ... .
خدا شاهده آدم سخت گیری نیستم، خودم معمولی ام، دوست دارم یه آدم معمولی هم بیاد تو زندگیم تا ادامه مسیر زندگی رو با ایشون برم، این مورد آخر از لحاظ تحصیلات و شغل این ها خوب بودن، ولی خب هم از لحاظ ظاهری به دلم نبودن ه
احساسمندان و انسانهای عاطفی، غمی انسانی و لطیف در درون دارند، و همواره در رنج و اندوه بسر می برند، زیرا که دشواریهای زندگی و غم و اندوه دیگران را می نگرند؛ دست و پنجه نرم کردن و رنج کشیدن اکثریتی از انسانها نمی گذارد شاد و راحت زندگی کنند. این نوع انسانهای متعالی، در کنار هر زیبایی و خوشی، نازیباییها و صحنه های چندش آور را نیز می نگرند، و در برابر قطرات شبنم بر رخسار گل، قطرات اشک بر رخسار یتیمان و گرسنگان را به یاد می آورند، و آنگاه که انسانه
 
"عقل به تنهایی قادر نیست که بشر را نجات دهد و بزرگترین عیب فرهنگ اروپا اینست که میخواهد با عقل به تنهایی بدون اینکه با روح یا وجدان یا ایمان پیوندی داشته باشد فقط با نیروی عقل کشتی بشریت را از مهلکه نجات دهد. "
اقبال لاهوری
 
چند روزی بود ارتش مورچه‌ها به اتاق من بینوا هجوم آورده بودند. اوایل فقط اطراف دیوار رژه می‌رفتند، من هم کاری به کارشان نداشتم و اطرافشان نمی‌نشستم. اما از دیروز و امروز به سمت کتابخانه‌ام هجوم برده بودند و نزدیک کتاب‌هایم کشیک می‌دادند. خب من هم احساس خطر کردم و علیرغم میل باطنی‌ام جاروبرقی را برداشتم و به سمتشان گرفتم. خدا شاهد است همین الان که دارم برایتان این ماجرا را تعریف می‌کنم گریه‌ام گرفته. با چه سنگدلی لوله‌ی جاروبرقی را به س
هفته هاست که دیگر مثل سابق وقتی دست به قلم می شوم کلمات مانند آبشار راه خودشان را بر روی صفحه پیدا نمی کنند. هفته هاست که در فصل ششم مانده ام و با اینکه می دانم قرار است چه شود اما نمی دانم چطور بنویسم و «چطور نوشتن» هیچ وقت برایم سخت نبوده. حالا دیگر کلمات را احساس نمی کنم. حالا دیگر فقط کلماتند نه چیزی بیشتر. فقط کلمات و کلمات. خسته کننده اند. حالا فقط کتاب می خوانم و از نوشتن فراری ام. این قضیه هم است که چیزی برای نوشتن وجود ندارد، اما من از هما
هرچی هم که با خودت عهد و پیمون ببندی که دیگه کتاب نخری، وقتی ببینی انقلاب کتاب بساط کردن پنج تومن، هوایی می‌شی. مثل معتادی که جنس ارزون ببینه، با کله می‌ره می‌گیره تا بکشه و شارژ بشه و هرچی درس و قول توی دوره‌های NA بوده رو فراموش می‌کنه؛ منم امروز تا به خودم اومدم دیدم دو زانو نشستم روی زمین و اصلا حواسم به کثیف شدن شلوارم نیست و دارم کتابا رو شُخم می‌زنم..
قرآنِ انگلیسی و رباعیات خیام و پیامبرِ جبران خلیل جبران، شکار امروزم بود. از اون شکا
فکر کنم اخر‌های کتاب دشمن عزیز که به اصطلاح دنباله‌ی بابا لنگ دراز است، سالی مک‌براید از این که نامزدی خود را بهم زده و خوشحال است، احساس عذاب وجدان میکند. تنها ناراحتی الان من هم این است که چرا پاتوق دوست داشتنیم را از دست داده‌ام و عذاب وجدان دارم. به دنبال منطق‌های خوساخته‌ای هستم که بتوانم همچنان انجا باشم و سخت است.
جملات قبل مال چند روز پیش هستند و دوستانم متفق القول که من به هیچ عنوان پاتوقم را از دست نداده‌ام و همچنان میتوانم انجا
عذاب وجدان شدید و ملامت کردن درونی جزء بدترین دردهاست.
چطور آدم باید وجدانش رو درمان کنه؟ اونم وقتی میدونه دفعه بعد بازم قراره بهش آسیب بزنه.
قراره بار بعدیم دوباره همینطوری عذابش بدی و نمیتونی جلوش رو هم بگیری.
چرخه خیلی بدیه، خیلی بد.
کاش میشد دفعه بعدی دیگه تکرارش نکنم.
با سلام و عرض ادب خدمت مسئول محترم مربوطهبه استحضار میرسانم که اینستاگرام اینجانب مدتیست که افسارگسیخته گشته و سرکشی می‌نماید. میپرسید چرا؟ عرض می کنم. مدتیست که نمیدانم چرا و به چه دلیل و به کدامین گناه، پیام‌های اینجانب حتی با روشن بودن همان اسمشو نبرِ قانون شکن، به دست اینجانب نمیرسد!!!! اینم شد زندگییی؟؟؟ از شما مسئول محترم تقاضا می‌نمایم که در اسرع وقت رسیدگی کرده و عامل این برهم‌زنی را پیدا نمایید و هر چه سریعتر اینستاگرام بنده را ا
با سلام و عرض ادب خدمت مسئول محترم مربوطهبه استحضار میرسانم که اینستاگرام اینجانب مدتیست که افسارگسیخته گشته و سرکشی می‌نماید. میپرسید چرا؟ عرض می کنم. مدتیست که نمیدانم چرا و به چه دلیل و به کدامین گناه، پیام‌های اینجانب حتی با روشن بودن همان اسمشو نبرِ قانون شکن، به دست اینجانب نمیرسد!!!! اینم شد زندگییی؟؟؟ از شما مسئول محترم تقاضا می‌نمایم که در اسرع وقت رسیدگی کرده و عامل این برهم‌زنی را پیدا نمایید و هر چه سریعتر اینستاگرام بنده را ا
به گزارش چاپ و نشر به نقل از جهان نیوز، بحران‌کاغذ، بزرگ‌ترین مشکل‌ مطبوعات ایران از سال۹۶ تاکنون بوده است که توانسته برخی از آنها را به‌زانو دربیاورد و برخی‌دیگر را با مشکلات مالی‌ سنگین مواجه‌کند؛ چرا که با جهش‌ نرخ‌ ارز، قیمت هر کیلو کاغذ روزنامه، حدود ۳برابر و در مقاطعی تا ۴برابر افزایش‌ یافت. از پیامدهای دردناک این افزایش قیمت، بیکار شدن تعداد زیادی ازشاغلین در روزنامه‌ها بود که وجدان جامعه مطبوعاتی‌کشور را شدیدا آزرد.
دستور
اومدم یه فن فیک بخونم برگام ریخت . یه سری جملات رو که میدیدم یاد دوران احمقانه تینیجری که رمان عاشقانه ایرانی میخوندم افتادم :| به خدا دقیقا یاد همون حال و هوا افتادم. فکر کنم بهتر باشه سختی خوندن فیکای انگلیسی رو به دوش بکشم -__- ولی اگه چیز خوبی (حتی اگه ایرانی بود) میشناسید معرفی کنید لطفا :( (اسمات و خاک بر سری نمیخونم عذاب وجدان میگیرم )
امروز زنگ زدم ب آبجی گفت طبقه بالا نشسته،دختر عمه مامانم سرزده اومده بود و برا اینکه نمی‌خواد تا ورم بینیش نخوابیده کسی ببینتش ،رفته بالا 
بهش گفتم قرص جوشان ویتامین سی و امگا سه بخر 
بعد با خودم فکر کردم ،الان من باید اینا رو براش می‌خریدم نه این‌ک بهش بکم بخر و بخور برات خوبه 
الان عذاب وجدان گرفتم ..از طرفی ته حسابم بیت تومن بیشتر نیس و یه ماه دیگه حقوق می‌گیرم
:\
عشق هم راز غریبی ست در این  ظلمت شب
مرگ غمناک شکوفهز تگرگ،
خواهش کاهن یک معبد دوراز  کلیسای همان نزدیکی!
دزد راوحشت از بیداری!
بیمِ  ماریاز آلودگی طعمه به سم
روزِ وارونه که شب را ماند !
به کجا می رسدمخواب و خیال؟ 
به کجا می بردم دزد دریایی وجدان هرشب؟!
به کجا می کِشدم ؟!خوابِ آلودهِ به سنگینی سرب
آفرین  باد  به گلدسته مسجد که مرا کرد بیدارزخواب غم دوشین غریب
     #پروین_اسحاقی
جهت خواندن اشعارم به این آدرس سر بزنید parvin58.blog.ir
  
  اسراییل باید از صحنه ی روزگار مَحو شود .
                                                            امام خمینی ( ر ه )
 
 سروده ای در قالبِ سپید ، با عنوان ِ یاس هایِ پَر پَر غَزه به حمایت از
   کودکانِ مظلومِ فلسطین و تقدیم به مردمِ مظلومِ فلسطین  :
 
                              یاس هایِ پَرپَرِ غَزِه
 
 
                             
   کودکِ غَزه به ناحق ، تا به خون غلتیده است .
 
   مُدّعیانِِ حقوقِ کودکان ،
 
   وِجدان کجاست ؟
 
   آتشِ ظلم و ستم ، ت
یه تمایل وسوسه‌کننده و مریضی تو وجودم هست، که دوست دارم قهر کنم و تقصیرا رم بندازم گردن طرف... نمی‌دونم چرا هست... نمی‌دونم چجوری درستش کنم... هیچ حالت دیگه‌ای هم منو راضی نمی‌کنه... اگه قهر نکنم، حس می‌کنم یه ظلمی بهم شده و ساکت موندم... اگه نندازم گردن طرف، و حسِ عذاب‌وجدان رو بهش منتقل نکنم، انگار کارم ناقص بوده... گاهی این‌کار لازمه... ولی گاهی هم باید در برابرش مقاومت کنم که در برابر هر حرف و رفتاری که ناراحتم می‌کنه این کارو نکنم...
امروز همش به خواب گذشته. این مواقع احساس خوبی ندارم از اینکار یه جورایی عذاب وجدان میگیرم  که اضاف میشه به اون حس ناخوبم و بدترم میکنه. درس هم که اصلا نخوندم. و بودجه بندی امروزم اضاف میشه به فردا!
فیلم last vegas  دانلود کردم برم ببینم بلکم با احساس بهتری خوابیدم
دقیقا توو تاریخ ١٥ مرداد ٩٣ چیزی نزدیک به پنج سال پیش نوشته بودم "که بهت مشکوکم و حس آشنایی بهم میگه همه حرفا و کارا و ادا اصولات فیلمه". و چه جالب که بهم ثابت کردی درست فکر میکنم و نذاشتم بشم مترسک و عروسک خیمه شب بازی مسخره بازیای تو
مرسی ازت که عذاب وجدان ندارم
مرسی که نیستی
چند روز دارم این کلیپ حامد بهداد نگاه میکنم ،اونجا که میگه "پشیمونی یعنی چی؟ زندگی کردم اون لحظه رو وجود داشتم حتی به غلط " بعد برمیگردم به زندگی خودم نگاه میکنم و میبینم چقدر عذاب وجدان ها داشتم و چقدر پشیمونی ها با خودم به یدک میکشم ،انسان موجود عجیبیه ،


ادامه مطلب
دیشب افطاری دانشکده بود و از یکی دو ساعت قبلِ اذان یه تعداد از دوستا جمع شده بودیم آزمایشگاه چند تا از بچه‌ها. دوستم بهم زنگ زد ببینه کجاییم. می‌دونستم احتمالا با یه عده از این جمع راحت نیست ولی دلش می‌خواد بقیه رو ببینه. اومدش و موقعِ سلام علیک کردن حس کردم سکوت شد. البته کلا هر سری که یکی از دخترا که خیلی وقت بود ندیده بودیمش میومد و همدیگه رو بغل می‌کردیم، پسرا مسخره‌بازی درمیاوردن :/ این دوستم رفت کیف منو از روی یه صندلی برداره که خودش بش
یه وقتایی، عیبی داری و نمیدونی و موجب رنجش بقیه ام هست و خب تا وقتی نفهمی، کاریشم نمیشه کرد! وقتی متوجه اون عیب میشی، میشه گفت ۷۰ درصد قضیه حله. سعی میکنی رفعش کنی.
حرف من ولی، سر اون ۳۰ درصده... اونجایی که میدونی و نمیتونی رفعش کنی و توی یه فرآیند فرسایشی بین رنجش و عذاب وجدان آونگ وار گیر‌ میکنی.
مشکل من با تلفن کردن چیه؟ خدایا کمکم کن وقتایی که تماس های وظیفه گونه صله رحمی رو دارم، بتونم انجامش بدم :(
"وجدان بیدار" و "شرافت" و البته تجربه کهن سالی ،تو را به جایی می رساند که بشی اردشیر زاهدی 93 ساله ،داماد پهلوی ، وزیر خارجه و سفیر رژیم سابق ، اما  آزاد مرد و وطن پست، و به واسطه ی همین آزادگی و وطن پرستی و شرافت است که:
مدافع دفاع مقدس و جنگ هشت ساله می شود
انرژی هسته ای را حق ایران می داند ،
به سردار سلیمانی افتخار می کند،
پر واضح هست کسانی که در داخل ایران زندگی می کنند و از سفره ی انقلاب ارتزاق می کنند اما:
جنگ را تکذیب می کنند ،
انرژی هسته ای ر
اولین باری که گفتم چقدر احمق بودم چقدر احمق هستن و چقدر احمق خواهم بود که دلم برای این بسوزد (ننه ام!) 
و دیروز و امروز بود که عذاب وجدان داشتم که با درد دل پیش خاله ننه ی سگمو پیش خواهرش خراب کرده باشم 
 
 
 
 
خدایا اون قدر عمر بده که نابودیشو با چشمام ببینم 
اون قدر عمر بده که بدون اون بدون صداش بدون اسمش و بدون سایه اش زندگی کنم 
اما خدا طولانیش نکن می دونی که اصلا علاقه ای به این نعمت گرانبهای عممممرت ندارم! 
1-هر انسان مجموعه ای از افکار خودآگاه و ناخودآگاه است که با کارهایش نمایان می شود.در حقیقت هر کسی کارهایش است.من هم همین کلماتم!
هیچ کس راهی درست و حسابی به درون خودش هم ندارد چه رسد به دیگران.پس عملا دو راه برای شناخت خود باقی می ماند:
اول:تفکر درباره ی کارهای خودمان
ابزار درک انسان عقل است.پس تنها کاری که می شود انجام داد ارزیابی کارها به کمک فکر است.فکر نیز تهی نیست و هر چیزی را با باور ها قیاس می کند و اگر مغایرت داشت، شاکی می شود. شکایت عقل (ب
اشک نباید مخدر باشد (برای از بین بردن عذاب وجدان گناهان قبل)، باید سازنده‌ی روزهای بعد از خود باشد. باید پیش زمنیه تولد انسانی بهتر باشد، اگرنه از مقصود آن دور شده ایم.
 
(برداشتی از کتب حماسه حسینی/ خلاصه آثار شهید مطهری/ انتشارات دانشگاه امام صادق/ ص 65)
بسم الله الرحمن الرحیم
اونشب که حرم بودم دررابطه با پستم جناب ناشناسی توصیه هایی کردند 
و خداخیرشون بده...
نه اینکه بیان بگن شما این کارو میکنین اشتباهه نکته هایی رو ذکر کردند که خوب بود و چون نکته بود و جوری بود که مثلا من خیلی خوبم(الکی) و ازین باب وارد شدند:)) باعث شد من که کمی انتقاد ناپذیرم استقبال کنم و پست اونشب رو رمز دار کنم
اما کلا یه موضوعی چند وقت ذهنم رو درگیر کرده و اون نوع صحبتم در این فضا هست
مشکلی که دارم جدی صحبت کردنه یعنی نمیتو
من آزاد تر از تو بودم و نمی‌تونستی تحملش کنی.
.
یک سری وقت‌ها نمی‌دونم چیزی که دارم می‌گم، فکر‌ می‌کنم، احساس می‌کنم مال خودمه یا مال شخص دیگه‌ای؟.
با هربار صدای شکستن یه ظرف و دیدن خرد شدنش، چیزی هم بین ما می‌شکست. و بعد با خودت فکر می‌کردی این شکستگی اصلا قابل ترمیم هست؟
.
بعضی معذرت خواهی ها هم اینطوری اند که شخص نمیتونه تحمل کنه که به کسی به هر دلیلی اسیب زده و برای همین معذرت خواهی میکنه تا فقط وجدان خودش رو سرسری رها کنه و نذاره وجه ا
از قدیم گفتن انسان جایز الخطاست! میدونید چرا میگن جایز الخطا؟ ینی جایز هست که خطا کنه!چون از اشتباهاتش درس میگیره
اما وای و صد وای به اونروزی که یه اشتباه انجام بده که هرچقدم با خودش کلنجار بره نتونه خودشو ببخشه
میدونید تو زندگی همه ما یه سری لحظه ها و کارای خاص وحود دارن که ما با فکر کزدن به اون آرامش پیدا میکنیم،حس خوبی بهمون میدن
اما گاهی اوقات یه حرف اشتباه میتونه تمام خاص بودن اون قضیه رو از بین ببره
و براتون آرزو میکنم هیچوقت اون کسی نبا
قدر آدمایی که زود عصبی می‌شن رو بدونید!اینا همون لحظه داد می‌زنن، قرمز می‌شن، قلبشون درد میگیره، دستاشون می‌لرزه… ولیواسه زمین زدنتون هیچ نقشه‌ای نمی‌کِشن!اونا تمام نقشه‌شون، همون عصبانیته بوده و تمام!تمام آدمایی که زود عصبانی می‌شن آدمایی هستن که رقیق‌ترین و صاف‌ترین وجدان‌هارو دارن…
 
ادامه مطلب
به شدت خسته‌ام پای چپم از بس روی پدال بوده درد می‌کنه. به بدبختی ظرف‌هامو شستم. به سختی از پله‌ها بالا اومدم. کاش حداقل می‌دونستیم از بین مسیرهای پیش رو تو کدوم یکی راه بریم؟ زانوی پای راستم خرچ خرچ می‌کنه... فرسودگی...
کاش حداقل بلد بودیم نه بگیم. کاش کارمون گیر نبود مثلا و لنگ نمی‌موندیم بعد به حال و روز و ته دلمون نگاه می‌کردیم. شنبه نمی‌رفتیم مثل الان که نمی‌ریم ولی پشیمونی و عذاب وجدان نبود.
یا جمعه مثلا می‌رفتی مثل حالا که می‌خوای ب
هرچند با پشت کنکور موندن چیزی رو بدست آوردم که خوابش هم نمیدیدم ولی باز هم از این کار پشیمونم
بارها شده که پیش خودم میگم ای کاش یه رشته پایینتر میاوردم و همون سال اول میرفتم دانشگاه چون واقعا به اثرات و عوارضش نمی ارزه
هنوزم حس و حال کنکورم دارم
هنوزم وقتی درس نمیخونم حس عذاب وجدان لعنتی منو خفه میکنه
شنبه تا پنجشنبه هر روز تا ساعت ۳ ظهر کلاس هستم به جز سه شنبه ها که تا ۵ هستم =(( وقتی کلاسا تموم میشن دلم نمیاد برم خونه و سالن مطالعه منو به خودش
حقیقتا امروز برای اولین بار احساس عذاب وجدان کردم و از کسی ک پشتش غیبت کرده بودم معذرت خواستم،توی واتساپ هنوز سین نکرده و من کلیییی دارم میترسماز اینکه نکنه معذرت نخاستن بهتر باشه از خواستن از اینکه نکنه بد درموردم فکر کنه از اینکه نکنه در حالت بینظری درمورد من بودم و با اینکار در نظرش من ادم کلا همیشه غیبت کنی بنظر بیامکلا حالم از اینکه دستمو زدم رو سند خیلی بدهکاش دستم خشک میشه سند نمیزدم:/
تواناترین کوهنوردان کسانی هسنتند که به قله ی دلها صعود کنند:)
وقتی تولد یافتم گریستم و هرروز نشان میدهد که چرا گریستم:(
بعضی از مردم احساس تنهایی میکنند زیرا بجای پل دیوار میسازند
زندگی نمایشی است که هر کس در آن بازی خودش را میکند
بزرگی یک نفر در آن است که بتواند کوچکی خودش رابپذیرد
یک وجدان بیدار از هزارشاهد خوبتر و با ارزشتر است
به بعضی از آدمها نگویید سنکدل،دل سنگها میشکند:(
 
 
 
ادامه مطلب
مسخره ترین چیز در مورد علوم پایه اینه که منی که توی شهر خودمون یکی از دانشگاهای برتر!هست باید بکوبم برم حتما شهر دانشجوییمیه عالمه راه هم کلی زمانگیره و هم به شدت خسته کننده که تا چند روز بدن درد دارم براشهواپیما رو هم چک کردم و بلیطاش جوری گرونه حتی فکرشم نمیکنم.اخه بی وجدان ۵۹۰ تومن بدم واسه یه رفتن؟انصافه؟حالا خودم کم استرس و کمبود زمان دارم درگیری جمع کردن وسایلمم هست.تازه خوابگاه خودمونو بهمون نمیدن و باید بریم یه جای دیگهکه البته من م
بارها و بارها شاهد طغیان و غلیان و فوران و سرکشی و افسارگسیختگی نَفس خودم هستم
 
چه شاهدی بهتر از خودم که عمیقاً و بدون هیچ تردیدی این از مسیر خارج شدن رو وجدان می کنه 
و چه شاهدی بهتر از رب العالمین 
 
که نتیجه تربیت نشدن نَفس همینه که پیش خدای خودم  آبرویی ندارم!!
 
 
چه قدر طغیان و سرکشی با اسارت و در غل و زنجیر بودن رابطه مستقیم و سر راستی داره ...
الهی برای این گره هایِ، نفسِ به ادب مزین نشده ام، رَب باش 
 
دانلود سریال ترکی Olene Kadar تا حد مرگ با زیرنویس فارسی
دانلود سریال Olene Kadar با لینک مستقیم و کیفیت عالی
قسمت ۱۳ با زیرنویس فارسی چسبیده اضافه شد

نام سریال : Olene Kadar – تا حد مرگ
ژانر : درام , عاشقانه
محصول : ترکیه
زبان : ترکی
کیفیت : ۵۴۰HDTV
فرمت : MKV
زمان : ۱۲۰ دقیقه
حجم : ۵۰۰ MB
زیرنویس فارسی : دارد
لینک دانلود : مستقیم – Direct
کارگردان : Umur Turagay
نویسنده : Elif Usman
بازیگران : Engin Akyürek , Fahriye Evcen , Sarp Levendoğlu , Sarp Levendoğlu
زمان پخش : پنجشنبه ها از شبکه A TV
خلاصه داستان : توی
شروع کرده بودم به رژیم که شیرینیجات از یزد رسید. وقحی ننهادم و با قدرت شروع کردم. روز اول خوب بود، روز دوم کمی معمولی و روز سوم تازه وقتی که سیر شدم عذاب وجدان به سراغم آمد.
وزنم زیاد شده و من دارم تلاش می‌کنم اراده را در تمام عرصه‌هایم قوی کنم. از کمتر سراغ موبایل آمدن تا خوردن تا اخلاقی‌تر یا پرهیزکارتر بودن. اما خب واقعیت در مورد پرهیزکاری این است که کسی در من میلی برنمی‌انگیزاند. 
و یک چیز مهم درس و کتاب خواندن است.
کاش لاغر شوم، کاش باارا
امروز را مرخصی گرفتم که خونه تکونی را جلو ببرم. تا ساعت ۱۲ خوب پیش رفتم ولی کاش قلم پام میشکست و نمیرفتم سمت ظروف قدیمی!!!! نمیدونم چطور شد ولی ۱۱- ۱۲ کاسه و یک بشقاب چینی پودر شد!!! خیلی شوکه شدیم.. من و میم خیلی ناراحت شدیم. عذاب وجدان داره نابودم میکنه..کاش مادربزرگ از این کاسه ها داشته باشه و بهمون میداد
 
عملا سر شدم و قورمه سبزی خوشمزه به دلم ننشست
 
قضا بلا بوده ولی یادگاری بود و کاش وسیله خودم جاش آسیب میدید!!!
خدایا شکرت. الهی ضرر به جون نیاد.
رمان مدیسا
این رمان برای افراد زیر 18 سال توصیه نمیشود
خلاصه:داستان درباره ی پسری به اسمِ سیاوشِ که آدمی ه /و/س بازیِ که هیچی شبی تختش خالی از معشوقه هاش نیست اما دنیا همیشه به کامِ آدم نیست، بالاخره یه روزی، یه جایی وجدانِ خاموشِ آدم شعله ور میشه … .اما کدوم وجدان؟ اصن وجدان وجود داره؟ همین جا، همین اولِ رمان اعلام میکنم که ممکنه بعضی از صحنه های این رمان، مناسبِ هر سنی نباشه، ولی من تا اونجایی که بتونم و تشخیص بدم که به اصلِ داستان لطمه نمیخو
آدمی به هر کسی که بخواد دروغ بگه، و خودش رو انکار کنه، برای خودش دیگه نمی تونه این انکار رو ادامه بده!! هر چی هست، هر کی هست، خود آدم به این موضوع آگاه تره ..
 
 
البته یه تفاوتی که می کنه اینه که انسان وقتی به رشد و بلوغ بیشتر برسه می تونه همه این حقیقت رو وجدان کنه
اما تا جایی که توانایی شناخت داره، نمی تونه حقیقت خودش رو انکار کنه.
دلیل رفتارهای خام و ناپخته! و بی جای خیلی از ماها هم همین موضوعه، به جای اینکه واقعیت خودمون رو بپذیریم، خودمون رو
تمام شده ام،بدون هیچ شوق آغازی. دورانی بود که به بریده ها و دوخته های دیگران تن می دادم چون مخالفت با آن را مصداق آزرده شدنشان میدانستم و پشیمانی در مقابل عذاب وجدان برایم ارجحیت داشت،غافل از اینکه تمامی این قضایا رسیدن تاریخ انقضای روحم را تسریع می بخشید،اکنون کوچک ترین نسیم مخالفی مرا از لبه ی تیغ تحمل به اعماق سیاهچاله ی غم و خشمی که از فرط ناتوانی در بروز دادن یا تخلیه ی آن به غمی مضاعف تغیر شکل میدهد و روانم را فرسوده تر میکند فرو می برد.
سلام مامان!
امروز سر کلاس داشتم چند تا از نامه هایی که برای خواهرت هدی نوشته بودم را میخواندم، بچه ها صدایشان در آمده بود و مدافعان حقوق تو شده بودند که چرا برای تو نامه ننوشته ام و چرا بین بچه هایم تبعیض قائل میشوم!
گفتم برای زینب هم نوشته ام. گفتند حتما نوشته اید: مراقب خواهرت هدا باش! نکند صدایش را در بیاوری مگر نه میکشمت  :)))
جانِ مادر! راستش عذاب وجدان گرفتم‌. آمدم بنویسم هیچ هم اینطور نیست. خیلی هم دوستت دارم. فقط نمیدانم چرا نوشتن برای هدی
چند باری پشت سر مربی عکاسی‌ام حرف زده بود. خیال می‌کردم از حسادت است. شاید هم باشد. تا اینکه بالاخره رازی را برایم فاش کرد؛ مربی‌ام دوربین را به من 700 هزار تومن گران‌تر فروخته! آنوقت من خیال می‌کردم که پدرم مثل همیشه سخت‌گیری می‌کند! حق با او بود! ندیده و نشناخته اعتماد کردم. راستش خجالت کشیدم که از او فاکتور بخواهم. آخر این چه خجالتی داشت زن؟! تکلیف آن پول بی‌زبان چیست؟! اگر سرم را کلاه گذاشته پس چرا اینقدر رو به رویم اصرار دارد که نقش آدم خ
عزیزم!
بیا این لیست رو بگیر و هرچی ناراحتت می کنه بنویس.
حوصله ی عذاب وجدان بعد از ناراحت کردنت رو ندارم.
مظاهر.نوشت: عزیزم! من این‌ها رو برای تو می‌نویسم، برای تویی که هنوز وارد زندگیم نشدی، ولی یه روز میای و تنهایی‌هام تموم می‌شه.
 
چقدر دلم می‌خواد یکی بود می‌تونستم باهاش درد و دل می‌کردم
چقدر دلم می‌خواد میشد برم بغل مامانم و چند دقیقه‌ای آروم میشدم
چقدر دلم می‌خواد راحت تصمیم‌م رو بگیرم بدون عذاب وجدان بدون حس تنها گذاشتن تو اوضاع نسبتا نامناسب
چقدر دلم می‌خواد می‌تونستم واسه چند ماه هم که شده واسه خودم زندگی کنم بدون دغدغه‌ی بقیه رو داشتن...
یه سنی هست که آدم خیلی سریع تغییر میکنه البته شایدم در مورد همه اینطور نیس و واسه هر کسی یه جوریه. ولی خب واسه خود من این تغییرات سریع خیلی جالب و شگفت انگیز بود و هست. 
وقتی دو سال گذشته ی زندگیم نگاه میکنم، اینقدر تغییرات زیاد و سریع میبینم که با خودم Holy F.u.ck 
یادم نمیاد اولین مطلبم رو توی این بلاگ کی نوشتم و چی بود و اصلا علت اینکه اومدم سراغش چی بود، ولی اینو میدونم که از اون روز تا الان خیلی چیزا عوض شده.
شاید شروعش به خاطر یه مثلا عذاب وجدان
رو دلم انگاری یه وزنه ی سنگین و بزرگ گذاشتن خیلی سنگین 
یه چیزی انگار قلبمو فشار میده شاید عذاب وجدان دلاییه که شکستم شاید به خاطر حس نفرتی که تو عمق دلم کاشته شاید به خاطر یادآوری همه ی حماقتاییه که کردم یا به خاطر حرفی که زدم و پاش نموندم 
اگه به خاطر یکی از اینا بود که خوب بود ولی وقتی به خاطر همه ی ایناس میشه نور علی نور . 
کاش میشد یه کاری کنم با این وزنه ی لعنتی کاش میشد درستش کنم این تپش قلبی رو که پایین نمیاد کاش میشد یه کاریش کرد 
دیگه حت
درد دارم. و از درده که مینویسم. واقعیت اینه که منشأ این درد اتفاق ناب و اصیل و شریفی نیست. من، سربازی که در حال دفاع از میهن تیر خورده، نیستم؛ دکتری که حین نجات یک انسان خودش رو به خطر انداخته و حالا خودش دچار همون بیماریه و درد داره، هم نیستم؛ غریبه ای که برای نجات یک کودک پریده وسط خیابون و سینه جلوی کامیون سپر کرده تا بچه رو نجات بده، هم نیستم. در واقع درد من پوزخندی به ابتدایی‌ترین آموزه دوران کودکی و اصلاً نشأت گرفته از جهالت و حماقت منه. آ
خرید و فروش املاک در وردآورد
اینجانب افتخار این رو دارم برای هموطنان گرامیم در منطقه وردآورد در حوزه های خرید و فروش املاک با در نظر گرفتن وجدان کاری و از سویی تکیلفی که پروردگام در اختیارم گذاشته بتوانم خدمت رسانی به صورت کاملا صادقانه را داشته باشم و با توکل به خدا این کار را شروع کردم. امیدوارم مثمر ثمر باشم.انشاا...
مهندس قاسمی 09023577377
مینا چادر سیاه به سر،راهروهای زندان را طی میکند. همسرش قرار است صبح فردا اعدام شود و میشود و ما همان دقایق ابتدایی قدم می گذاریم به یک سال بعد.   هنوز سیاه تن دارد و جان میکند برای نان خانه. پدر و برادر شوهرش اگرچه هستنداما وضع بهتر ندارند و البته که میخواهد مستقل باشد. دختر کوچولوی شیرینِ فیلم بینِ ناشنوایش هم هست.و زن همسایه که تنها همدم  اوست که نه عزادار است و نه غم نان دارد اما کمتر از مینا رنجور نیست میگوید : کاش خبر مرگ شوهر مرا می اورد
آنان که از اتفاقات ناگوار زندگی خود چیزی نمی آموزند ،
وجدان هستی را مجبور می کنند تا آن اتفاقات را
تا آنجا که نیاز باشد تکرار کند تا
به فرد آن چیزی را که آن اتفاقات ناگوار می خواهند
آموزش دهند، یاد بگیرد !
آنچه که انکار می کنید ، شما را شکست میدهد !
آنچه که قبول می کنید ، شما را تغییر می دهد!
ادامه مطلب
دیروز تو جلساتمون (جلسات هفتگی کتاب‌خوانی) بحثی رو مطرح کردم که اخیرا ذهنم رو درگیر کرده بود. بحث خوبی شکل گرفت. مثل همیشه‌مون سعی کردیم تو مسائل عمیق بشیم و نظرات همدیگه رو بشنویم، حتی اگر قرار نیست دیدگاه همدیگه رو قبول کنیم. موضوع بحث "میزان دین ما به پدر و مادر، درست یا غلط بودن تزریق حس عذاب وجدان در صورت پیروی نکردن از اون‌ها، حد و حدود احترام به پدر و مادر، یعنی اینکه تا چه میزان باید از خواسته‌های خودمون به دلیل همسویی با خواسته اون
عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...
امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را  تصحیح می‌کرد...
آن هم نه در کلاس،در خانه...
دور از چشم همهاولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...
نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان،  هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من...
به جز من که از خودم غل
من خیلی یه جورایی حزب بادم احساس میکنم شخصیتم از درون تهی هست ثبات اخلاقیم ندارم حتی!!بخش عمده ایش به خاطرخاطر اینه که نظر بقیه برام مهمه و خیلی دلم میخواد همیشه ازم به خوبی یاد بشه و به شدت وحشت دارم از اینکه کسی باهام بد بشه یا نظرش از خوب به بد راجعم تغییر کنه (در حدی ک راضی بودم مثلا کسی توروم باهام خوب باشه اگه خواست حالا تو دلش بد باشه:|||)
یکی بهم بگه شخصیتت رو توصیف کن نمیتونم چون بعضی مواقع خیلی مهربون میشم بعضی مواقع واقعا برام مهم نیست
مطلبی رو چند روز پیش پست کردم و به واسطه عذاب وجدان لحظه ای پاکش کردم. جالب اینکه تو همون لحظه کوتاه یه نفر لایکش کرد. اما سیر اتفاقات این چند وقت باعث شد بفهمم عذاب وجدانم بی دلیل نیست و کاملن حق دارم که همچین چیزی رو حس کنم. اینکه مدتی میشه به طرز عجیبی به ناراحتی و اندوه دیگران اهمیت نمیدم و بعد ازینهمه، حتا نمیتونم وانمود کنم برام مهمه. تو پست قبلی نوشته بودم اگه سمانه چهار پنج سال پیش بود، باید به این حالت بی حسی و خودخواهی که الان دارم افت
۱: توی متن اهنگ هایی که شما معرفی کردید میخوانم:گلی نمانده خودت گل باش و یادش می افتم. روزی هزار بار یادش می افتم و یاد عذابی که با ان رابطه مسخره به خودم خوراندم. حالا دیگر میشود گفت بله. میشود. رابطه مسخره. تماما مسخره. 
 
۲:توان خبر تازه ای در من نیست. ف پیام داد و از تراژده ای پرده برداشت که تا ته استخوان هایم را لرزاند. سه عدد قربانی.  هر کدام دوتا دوتا، قربانی دیگری شدند. در راس هرم؟ اه در راس هرم! هیچکس باورش نمیشود! ما بیشتر از دشمنان مان،
مشغول خوندن دوتا کتاب روانشناسی‌ام که اطرافیان با دیدن عنوانش کلی ذوق میکنن و فکر میکنن قراره چیزی عوض بشه. دلم براشن میسوزه بدبخت‌ها :))
اسم یکیشون موهبت شگفت انگیز خشم و بعدی ارتباط بدون خشونته. کتاب رو که اروم اروم پیش میبرم تقرییا چیز جدیدی نمیبینم. همش چیزهاییه که میدونم. چیز جدیدی که بهش دقت کردم اینه که تو لحظه‌ای که از خشم منفجر میشی و اتیش انتقام زبونه میکشه عمل کردن به این چرندیات مثل صبح زود ورزش کردن سخته. پس احتمال این که اخلاقم
قبلا نه گفتن برام خیلی سخت بود حتی به غریبه هااز وقتی که از آغوش گرم و پر مهر ؛) خانواده جدا شدم عادت کردم به راحتی در مقابل غریبه ها نه بگم.مثلا دختر خوابگاه بغلی یا همکلاسی یا یا 
اما همچنان نه گفتن به دوستهام بخصوص صمیمی ها یکککم برام سخت بود.میگفتما اما عذاب وجدان داشتم یا یه جوری نه میگفتم که طرف بهش برنخوره :))
الان یکی از دوستهای خوابگاهیم که خیلی هم خوبه اومد اتاقم.میگه لیمو یه چیزی میخوام
میگم چی 
میگم شلوار مشکی چسب! و به چوب لباسی من و
بسم الله
از بچگی هر چیزی را خراب میکردم عذاب وجدان میگرفتم.از اینکه میتوانستم بیشتر مراقب باشم و نبودم و حالا خرابش کردم و زحمتی میشود برای خانواده ام.هیچ وقت پدرم برای خراب کردن هیچ چیزی حرفی به من نزد.حتی وقتی ال نود نو را مادرم داد که توی پارکینگ بزنم و من که شونزده سالم بیشتر نبود بیش از حد گاز دادم و خورد به در و مجبور شدیم دو تا از درهایش را عوض کنیم پدرم هیچ چیز به من نگفت.اما همیشه چون از خودم کسب و درآمدی نداشتم به خراب کردن چیزها حس بدی
در حکومت آخرین، باید هر (با اغماض) ملتی دستاوردی داشته باشد تا بتواند با آن حکومت همراه شود؛ فلذا سنت‌های خوب جوامع دیگر را به اسم غیر اسلامی بودن پس نزنیم و سنت‌های بد ایرانی‌مان را هم با همین بهانه تمدید نکنیم. ایدئولوژی اصلی مایی که به دین (اسلام) معتقدیم، فراملیتی و فرانژادی است. پس تمرین کنیم ذهن‌ها و زندگی‌هایمان از غذا تا آداب و رسوب، آن‌چه خوب و قابل استفاده است را یاد بگیرد و بابت این کار احساس عذاب وجدان و غیر ایرانی شدن نداشته ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها