نتایج جستجو برای عبارت :

ما که راگول زدیم؟؟؟

بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت هارا، زیر پا له کردیم
...و چقدرحظ بردیم، که زرنگی کردیم
روی هرحادثه ای، حرفی از پول زدیم
از شما میپرسم ، ما که راگول زدیم؟؟؟

شاعر : فریبا شش بلوکی
از مجموعه شعر غریبانه
ب اقای کرد بی بی سی ملاحظه کنند-!!
 
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- در گفتمانی در بی بی سی جناب کردی تفسیر عمروبن عاصی میکند- روز روشن دزدی هنوز مرکب تاریخ جدید خاورمیانه خشک نشده است- این داعش بود که وظیفه داشت مانندهیتلر سرزمین سوخته تحویل دهد اتفاقا من دیروارد صحهنه نبرد شدیم وداهش بافریب پیش امد زمانی خوب از لحاظ نظامی قوی شد ازقلروی فدرالی خوداش به سمت دمشق حرکت کرد و بزرگترین ضربه بخوداش زد اصلا قصد سازندگی نداشت هرجا که رفت د
ب اقای کرد بی بی سی ملاحظه کنند-!!
 
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- در گفتمانی در بی بی سی جناب کردی تفسیر عمروبن عاصی میکند- روز روشن دزدی هنوز مرکب تاریخ جدید خاورمیانه خشک نشده است- این داعش بود که وظیفه داشت مانندهیتلر سرزمین سوخته تحویل دهد اتفاقا من دیروارد صحهنه نبرد شدیم وداهش بافریب پیش امد زمانی خوب از لحاظ نظامی قوی شد ازقلروی فدرالی خوداش به سمت دمشق حرکت کرد و بزرگترین ضربه بخوداش زد اصلا قصد سازندگی نداشت هرجا که رفت د
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- حدیثی از از رسول اکرم صلواته اله علیه واله والسلم هرکس چا های برای کسی حفر کرد اول خوداش می  افتد وبعد دیگری  وفرمودند این یکی از قوانین الهی است خوداش اگرتوبه نکرد وجبران نکرد- اهل جهنم میشود ودیگری مستضعف است اگر به شهادت رسید مقام عظیمی پیدا میکند ونسل او یک نسل پیروز است وامکان زیادیدارد که خداوندمنان اور ا نجات دهد وبقل ح0ضرت استاد معزز وعظما حضرت ایت الله دکتر مرتضی مطهری علیه السلام قران جامعه
   JIKJIK,PISHI              انجمن ادبیات داستانی دریچه کلیک کنید}{}{}{}{ 
 رشت تن پوش زرد خزان به تن دارد ، وباغ بزرگ هلو در خط خمیده ی گذر امین الضرب به خواب فرو رفته ، پسرکی در همسایگی بنام شین ، میگفت ؛ غروب های خزان خورده ی ایام در دلش بشکه های هجران عشق بهار را جابجا میکنند ، اما نمیدانم کدام بهار را میگفت!?... بهار رفته بر باد تقویم چهار برگ دیواری را?.. یا بهار جفای مهربانی که نرفته از یادش را ...? 
لباسهایم را پوشیدم، آنقدر لاغر شده بودم كه در تنم مى ر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها